آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

ادب و آداب تصوف ؟

آداب، در اصطلاح صوفیه مجموعة قواعد و رسوم و وظایفی است که رعایت آنها بر سالکان طریقت لازم است. در تعریف ادب گفته‌اند: «عبارت است از تحسین اخلاق و تهذیب اقوال و افعال» (کاشانی، 203). چون افعال دوگونه‌اند: افعال قلوب یا نیات که اموری باطنی‌اند و افعالِ قوالب یا اعمال که به ظاهر مربوط می‌شوند. پس ادیب کامل کسی است که ظاهر و باطنش به محاسن اخلاق و اقوال و نیات و اعمال آراسته باشد (همانجا). از این روست که خواجه عبدالله انصاری گفته است: «الادب تهذیب الظاهر و الباطن» (همانجا). حقیقتِ ادب، گرد آمدن خصلتهای نیکو در سالک است (قشیری، 478؛ هجویری، 443). این خصلتها کدام است؟ ابونصر سراج در پاسخ می‌گوید: «ادب به نزدیک ایشان ریاضت نفس و تأدیب جوارح و نگاهداشت حدود و ترک شهوات است». افزون بر این، ادب یعنی «طهارت دل و مراعات سِرّ و وفا کردن به عهد و نگاه داشتن وقت و کمتر نگریستن به خواطر پراکنده و نیکوکرداری اندر محل طلب و وقت حضور و مقام قرب «همو، 444ـ 445).
هجویری آداب صوفیه را 3 بخش کرده است: «یکی اندر توحید با حق عزوجل، دیگر ادب با خود اندر معاملت و دیگر ادب با خلق اندر صحبت». این 3 قسم ادب از یکدیگر جدا نیست، بلکه رعایت یکی مستلزم مراعات دو دیگر است (ص 432). نجم‌الدین کبری از آداب ظاهر و آداب باطن سخن گفته است. آداب ظاهر رعایت هفت امر است: 1. ادب در خرقه پوشیدن، 2. در نشستن و خاستن، 3. در رفتن به خانقاه، 4. در طعام خوردن، 5. در رفتن به دعوتها، 6. در سماع شنیدن، 7. در سفر کردن (ص 38). اما آداب باطن «خودکاری دیگر است و آن را ابواب بسیار است و مقامات و منازل بی‌شمار». نجم‌الدین برای آگاهی از آداب باطن، منازل السائرین خواجه‌ عبدالله انصاری را پیشنهاد کرده، ولی یادآور شده است که سالک تنها با خواندن این کتاب به مقصود نمی‌رسد، زیرا «کار به کار است نه به گفتار، که شناختن آب تشنگی را ننشاند» (همانجا). در نظر صوفیان هر یک از مراحل سلوک، از آغاز تا پایان، آدابی ویژه دارد، تا آنجا که ابوحفص حداد گفته است: «تصوف همه‌اش آداب است برای هر هنگام و هر حال و هر جایگاه» (کاشانی، 213). مأخذ این آداب چیزی جز سنت پیامبر(ص)، اخلاق و احوال نبوی و اقوال و افعال مصطفی نیست (همو، 208). از اینجاست که پیران طریقت گفته‌اند: «کمال ادب هیچ‌کس را نبود مگر انبیاء را» (قشیری، 482). نکتة مهم این است که در همة مراحل سلوک، رعایت آداب طریقت و شریعت شرط بنیادی است و حتی سالک اگر به برترین پایگاه نیز رسیده و از سرحدِ تکلیف گذشته باشد، باز هم به هیچ روی بی‌بند و باری وی پذیرفته نیست، بلکه همواره، چه در جریان سلوک و چه در پایان کار، یکی از شرایط سالکِ عارف این است که «کندبا. خواجگی کار غلامی» (شبستری، 21).
به طور کلی، آداب صوفیان را می‌توان بدین سان دسته‌بندی کرد:
1. آداب حضرت ربوبیت، زیرا «هر بنده‌ای که محبت الهی در دل او راسخ‌تر، اهتمام او به مراعات آداب حضرتِ عزت بیش‌تر» (کاشانی، 208)؛ 2. آداب حضرت رسالت، یعنی کمال متابعت از سنت رسول اکرم(ص)؛ 3. آداب مرید با شیخ؛ 4. آداب شیخی و وظایف شیخ نسبت به مرید: «همچنان که مرید را با شیخ ادبی است که آن حق ارادت است، شیخ را با مرید هم ادبی است که آن حق تربیت است» (کاشانی، 227)؛ 5. اداب صحبت با خلق؛ 6. آداب معیشت و طریقة گذران زندگی، که یا از راه کسب است و یا از راه کدیه و یا فتوحی که از حق تعالی رسد؛ 7. آداب تجرد و تأهل؛ 8. آداب سفر، چه مرید باید «سفر از بَهرِ 3 چیز کند: زیارت را یا دیدن مشایخ را یا ریاضت را» (نجم‌الدین کبری، 37)؛ 9. آداب تعهدات نفس که مربوط به رفع نیازهای ضروری زندگی است و «تعهدات ضروری 3 چیز است: خورش و پوشش و خواب» (کاشانی، 270)؛ 10. آداب جوارح، که شامل ادب زبان، دل، دست و پا می‌شود؛ 11. آداب خانقاه؛ 12. آداب سَماع که «غذای ارواح اهل معرفت است» (قشیری، 602)؛ 13. اداب ریاضت و مجاهدت؛ 14. آداب خلوت و چله‌نشینی یا «در آمدن به اربعینیه».

روز عرفه

  

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می گردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت :عرفت؟ و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی (عرف) صبر و شکیبایی و تحمل است.

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه، هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟

ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل کرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم

 سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک (جز تو خدایی نیست)لا الهَ الاّ اَنْتْ  (کار بد کردم و بخود ظلم نمودم)عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی( به گناه خود اعتراف می کنم)وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی (تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی) اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

......... من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....

سخنی با خودم

آنچیزی که در حافظه تاریخ ماندگار است و می تواند سیر زندگی انسان ها را متاثر نماید ُ اندیشه است .  

حضرت پیر غریب حاج سید علی اشرف صادقی به واسطه دف و سما در میان ما جاودانه نشده اند ُ بلکه اندیشه های متعالی و انسان ساز ایشان که منبعث از اسلام ناب بدون خرافه است می تواند و توانست ما و شما و دیگران را به سوی نور و معرفت رهنمون سازد .  

ژرفنای اندیشه های ایشان فراتر از زمان و مکان به بشریت معاصر می نگرد و آدمی را محصور در دف و چنگ و سما صرفا نمی داند ُ ایشان انسان را سوار بر مرکب عشق و به سوی نور می خواستند و او را در صورتی که باطنا انسان باشد از همه هستی برتر می دیدند . 

پس بیاییم حصار های تخیل و توهم را بشکنیم و با حبل المتین عشق ُ اندیشه های ایشان را از پس جمود فکرها بیرون بکشیم و خود و همه را از آن گوهرهای ناب بهره مند سازیم .  

طریقت و تمرکز

یکی از آفت های زندگی ماشینی امروزی ُ عدم تمرکز دقت و حواس است .ذهن مدام تنش و درگیری با خود و پیرامونش دارد و نتیجه آن گذار نا آگاهانه از طول زندگی است .  

اماسالک به دلیل اتصال ذهنی و فکری به ذات هستی بخش و اینکه مدام خود را در محضر یار می بیند و می داند ُ هیچگاه اجازه نمی دهد ذهن و فکر و روح او به سیر بازار دنیا برود و از مقصد غافل بماند . لذا زندگی طریقتی مملو از تمرکز و حرکت بر مدار است .

بلعم باعورا کیست؟

خداوند ماجرای انحراف بلعم باعورا را به طور اشاره و سربسته در آیة 175 و 176 سورة اعراف ذکر کرده، در آیة 176 می‎فرماید:
«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ؛ 

 و اگر می‎خواستیم مقام او (بلعم باعورا) را با این آیات و علوم و دانشها بالا می‎بردیم، امّا اجبار برخلاف سنّت ما است، او را به حال خود رها کردیم، و او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی کرد، مثل او همچون سگ (هار) است، اگر به او حمله کنی دهانش را باز و زبانش را بیرون       می‎آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را می‎کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی‎شود) این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند، این داستان‎ها را (برای آنها) بازگو کن شاید بیندیشند و بیدار شوند.»