آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

سروده ای زیبا از حضرت حاج سید علی اشرف صادقی

گر گویمت که شاهی شاهان چنین نباشند  

ور گویمت که ماهی مه در زمین نباشد  

گر گویمت که در آ ُروی زمین خرامان  

این سرو بالای تو رعنا همین نباشد  

گر گویمت که زیبا پری رویان همینند  

حقا که در تحقق جان نازنین نباشد  

من در تمام آفاق حسنی بدین لطیفی  

هرگز ندیده بودم جز تو گزین نباشد  

بر یاد مهربانت شاید که خون بریزی 

بر پای این محبان جز انگبین نباشد  

صاحب نظر تو هستی بر کشتنم اشارت  

خود را فدا نمایم این کفر و دین نباشد  

صادق به حال مستی می گوید این سخن ها  

در حال عشق و مستی او را جز این نباشد

ارشاد و نیازهای روز

یکی از رسالت های اولیاء و انبیا در میان بشریت ُ ترویج اندیشه های نو مبتنی بر نیاز جامعه و بر اساس پویایی دین است . حضرت پیر غریب حاج سید علی اشرف صادقی مدام می فرمودند : ارشاد از رشد جامعه آمده است ... 

این عبارت گهر بار بر اساس غنای لایتناهی مبانی دینی بیان شده است و منظور این است که طریقت هیچگاه و در هیچ مبحثی ایستایی و سکون ندارد . بلکه همیشه رو به رشد و تعالی است و تمامی مرزهای ظاهری دنیای پیرامونی را در می نوردد.  

یکی از این مباحث جذاب برای سالکان و مریدان در طریقت ُ مبحث تطبیق ریاضت ها و سلوک با شرایط روز است که فقط پیران کامل به دلیل اشراف بر امور می توانند این تطبیق را به خوبی انجام دهند و سالک را بر اساس شرایط زمان و مکان در مسیر تکامل رشد دهند و لذا اجتهاد برخی از سالکان و استناد های بی دلیل به برخی از منابع کهن پیرامون کیفیت ریاضت ها اشتباهی تاکتیکی است ....

زنان تاثیر گذار در سیر و سلوک عرفا

وصول به درجات والای معنوی؛ زنان را تا حد استاد ، پیش برده است، با توجه به مشکلات زنان، کج فهمی ها، تعصبات و... نسبت به زنان، چنین مسائلی بسیار پر اهمیت و با ارزش است که نمونه ای در اینجا ذکر می شود.

عین القضاة همدانی می نویسد: جمعی از زنان برای مرد و زن موعظه کرده اند: مثل رابعه عدویه که از بزرگان پیشینیان، چون سفیان ثوری به سخنان او گوش می داده اند.

و از جمله آن زنان شعوانه ابلیه است... از آن جمله بحریه ... و عنیده ( جده ابوالخیر تنانی اقطع ) که از مرد و زن، پانصد شاگرد داشت و عایشه نیشابوری، همسر احمد بن سری ... و از آن گروه فاطمه، دختر کتانی است که پیش روی سمنون، چشم از جهان فرو بست او در محبت مجلس می گفت و سه نفر از مردان هم با وی در گذشتند.(1)

از حکایتی که در اسرار التوحید آمده است معلوم می گردد که همسر ابوسعید ابوالخیر ( قرن پنجم هجری) به مریدان خود خرقه می پوشانیده و زنان نیز در سلک صوفیان خدمت می کرده اند.(2)

ام الزهرا و فاطمه قرطبی بنت ابن المثنی این بانوان از سالکان آزموده طریقت و از عارفان با بصیرت بوده اند که ابن عربی دراشبیلیه به دیدارشان توفیق یافته و در آثارش مقام معنوی آنان را ستوده است و از اهل ورع و از جمله محققان(3) در منزل نفس الرحمن دانسته و در زمره مشایخ عرفان به شمار آورده است. ملاقات این دو بانوی عارف به ویژه فاطمه سالخورده در وی تاثیری عظیم داشته است. ابن عربی مدت دو سال وی را خدمت کرده و به دست خود خانه ای از نی به اندازه قامت وی برایش ساخته است. او با این که مریدان و پیروانی  فراوان داشته، به ابن عربی عنایت و محبت شدید می ورزیده و به دیگر مریدانش برتری می داده و خود را مادر الهی وی  خوانده است و ابن عربی هم او را مادر خطاب می کرده است. درمقام ستایش کمالش، او را صاحب کرامات و رحمت عالمیان خوانده و نوشته است: سوره اش از قرآن فاتحه الکتاب بود که خادم او بود. به من می گفت سوره فاتحه به من داده شده است و من آن را در امری که بخواهم به کار می گیریم. در مقام وصف حالش، حسن جمال و طراوت و لطافت وی را با زیبایی و درخشندگی و شادابی یک دختر چهارده ساله برابر داشته و چنین نگاشته است:

من خود در اشبیلیه زنی را از عارفان و دوستان خداوند به نام فاطمه بنت ابن المثنی القرطبی مدت دوسال خدمت کردم، در آن وقت سن وی نود و پنج تجاوز می کرد و من شرم می داشتم به چهره اش نگاه کنم. او در این سن پیری از سرخی گونه و شادابی و زیبایی چهره آنچنان بهره مند  بود، که گویی دختری چهارده ساله است. او را با خداوند حالتی بود و به من عنایتی. که مرا به همه کسانی که در خدمتش بودند برتری می داد و می گفت کسی را مانند وی ندیده ام. از وی شنیدم که می گفت تعجب دارم از کسانی که می گویند خدا را دوست می دارند و با این که او همواره مشهودشان است و حتی چشم به هم زدنی از چشمانش پنهان نیست به دیدار او شاد نمی شوند و این گریه کنندگان چگونه ادعای محبت او را دارند؟ آیا شرم نمی کنند؟ مگر دوستدار او نیستند؟ مگر محبان نزدیک ترین کسان به محبوب خود نمی باشند، پس آنان بر که گریه می کنند؟ این عجیب است. پس او به من می گفت: فرزندم چه می گویی درباره آنچه من می گویم و من پاسخ می دادم، حرف، حرف توست.(4)

از دیگر زنانی که بر محی الدین عربی این پایه گذار عرفان نظری و موفق در عرفان عملی، تاثیر بسزایی داشته، همسر او مریم بنت محمد بن عبدون بن عبدالرحمن البجایی است.

ادامه مطلب ...

سروده ای زیبا از حضرت پیر غریبُ حاج سید علی اشرف صادقی

دل بسته ام زیبا صنم ، جانم فدای جان او

من کی شوم قربان او ، جانم فدای جان او

هر عاشقی شیدا کند ، رسوای این دنیا کند

آهو شکن چشمان او ، جانم فدای جان او

این دلبر طناز من  گربر دیدگانم پا نهد

دل باخته ام بر جان او ، جانم فدای جان او

بیهوده نیست دل باخته ام ، جانا چرا منعم کنید

من کشته رقصان او، جانم فدای جان او

شیرین تر از نقل و نبات ، این قامت رعنا ببین

افشان شود گیسان او، جانم فدای جان او

سر را نهادم در قدم ، با این تن بیماریم

در دام ابروان او  ، جانم فدای جان او

صادق اگر خواهی شوی رسوای این هر دو جهان

غافل مشو از آن او ، جانم فدای جان او

گمشده ما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد ، 

 

اما افسوس !! 

که نه بر اعتماد اعتقادیست  

و نه بر اعتقادشان اعتماد !! 

                                . . . . افسوس