آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

افسوس که قدرش را ندانستم

...به همراه گروهی از برادران در خدمت حضرت حاج سید علی اشرف صادقی به سفر رفتیم . در محلی برای صرف صبحانه اتراق کردیم . بعد از صرف صبحانه و قبل از حرکت ، حضرت آقا راننده ما را به همراه بنده صدا زدند و فرمودند: ماشین شما جلوتر حرکت کند وما هم با تاخیر می آییم . اما یادت باشد هر جایی که فلانی و فلانی با هم مشاجره کردند بلافاصله برو توی شانه خاکی جاده و توقف کن 

ما برایمان قابل قبول نبود که این دو نفری که آقا فرمودند با هم مشاجره کنند . چون خیلی خیلی با هم دوست بودند ...

حرکت کردیم و در نزدیکی گردنه ای ، همانگونه که آقا فرموده بودند ناگهان دو تا از برادران با هم به مشاجره پرداختند . بلافاصله ماشین را به کنار جاده هدایت و توقف کردیم .

شاید چند ثانیه ای نگذشته بود که صدای غرش تریلیی که ترمز بریده بود و با سرعت تمام می امد همه ما را متوجه خودش کرد . تریلی با سرعت سرسام آوری از کنار ما رد شد و چند متر پایین تر با گله ای از گوسفندان که در کنار جاده بودند برخورد کرد و ...

حضرت آقا با ماشین بعدی رسیدند و فرمودند : پیاده شوید تا چوپان را کمک کنیم .

 به خدا قسم تعداد گوسفندهایی که تلف شده بودند دقیقا به تعداد مسافران ماشین ما بود که با اراده خداوندی قربانی فقرا شدند .

آری حضرت حاجی صادقی دلشان بینا و آگاه بود ولی ما نفهمیدیم 

خاطره ای از حضرت حاج سید علی اشرف صادقی

روزی در محضر حضرت پیر مشغول تعمیرات برق منزل بودم که ترس از اتصال و یا برق گرفتگی مانع می شد کارم را سریع انجام بدهم . آقا که متوجه این نکته شدند به من اشاره فرمودند که : بابا نترس برق تو را نمی گیرد کارت را انجام بده .

به آهستگی دست هایم را به سیم های فاز و نول زدم و دیدم واقعا برق به من کارگر نیست اما دوستم که کنار من بود به محض اینکه با بدنم تماس حاصل می کرد دچار بق گرفتگی می شد

آری پیر من نه تنها قلب و دل ما که حتی بر جهان مادی نیز تسلط داشت و همه در خدمتش بودند اما همه و همه را از خدا می دانست

خاطره ای از باباصادقی

...پسر جوان مسیحیی بود که شب های جمعه و همزمان با برگزاری مجلس ذکر به محضر حضرت غوث الصادق حاج سید علی اشرف صادقی شرفیاب می شد و به دلیل علاقه وافر به حضرت پیر در غالب اوقات حضور داشتند .  

پس از مدتی ایشان به خدمت سربازی رفتند و پس از پایان دوره آموزشی که در تهران گذراندند شبی به مجلس آمدند و به حضرت پیر عرض کردند : آقا ما را می خواهند تقسیم کنند چه کار کنم ؟  

آقا فرمودند : اشکالی ندارد بابا اما شما در تهران بمانید و... 

روزی که این جوان مسیحی را تقسیم می کنند ُ مسئولی که اسامی را قرائت می کند اسم ایشان را به عنوان سربازانی که باید به بندر عباس اعزام شوند قرائت می کند .  

سرباز مسیحی به مافوقش می گوید من نمی توانم بروم بندر عباس . 

از او می پرسند چرا ؟ می گوید : پیرم فرموده اند در تهران بمانم  

او را به نزد فرمانده می برند و مجددا می گوید پیرم به من فرموده در تهران بمانم و لذا من به بندر عباس نمی روم  

فرمانده در کمال تعجب می گوید : نمی دانم چه می گویی اما اشکالی ندارد در تهران بمان و... 

بعد از اینکه این جوان مطلب را برای دوستان بیان کردند : حضرت پیر منقلب شدند و مدام می فرمودند : بابا ایمان یعنی این  

 

 

 

 

البته لازم به ذکر است که ایمان با اعتماد و یقین متفاوت است بسیاری از ما ایمان داریم اما اعتماد نداریم

توبه . ذکر و پیر

هیچ ذکری برای انسان گنهکار تاثیر ندارد . تنها در طریقت قادریه ُ توبه هست و اگر کسی از گناهان توبه نکند نمی تواند سلوک کند . البته توبه از گناهان گذشته ُ توبه در حال و توبه بعدی.  

اول باید توبه کرد . سلوک بدون توبه محال است . هنگامی ذکر تاثیر می کند که سلوک بر ژایه طریقت باشد . تا این که پیر سالک را می بیند ف در صورتی که سالک تاب و توان آن را داشته باشد ذکر قلبی می دهد . ( از فرمایشات حضرت حاج سید علی اشرف صادقی )

از فرمایشات حضرت حاج سید علی اشرف صادقی

...چیزهایی که استاد به من یاد داده بود مکارم اخلاقی است . من به شهادت هم طریقتی ها و هم شهری هایم آن چه خدا به من عطا فرمود ، مکارم اخلاق و حسن نیت بود و می دانستم این ریشه صفات دیگر الهی است . تواضع و فروتنی و خلق نیکو ، شرم ، حیا ، حجب .

می دانستم بی نزاکتی و بی ناموسی و در دنیا ناموس مردم و نام مردم را لکه دار کردن سودی ندارد . انسان باید در مکارم اخلاق حرکت و با شرم و حیا و صفات الهیه و خلق نیکو به خالق برسد .