زیباترین لحظات را در کنارش سپری کردیم در کنارش نشستیم بدون اینکه بدانیم چه عظمتی است وبا او سخن گفتیم بی انکه بدانیم چه دریای با کرامتی است و لحظاتی زیاد با دیدنش گریستیم بی انکه بدانیم خود اوست که ما را میگریاند و همچنین می خنداند اوست که اگر اراده کند چشمانمان را میگشاید یا می بندد
کاش میدیدیم دست به دست که نهاده ایم در کنار چه دریای رحمتی چه اسوه صبری عاشقانه او ما را حرکت میدهد تا این راه را به انچه که او در اولین نگاه برایمان رقم زده برسیم
گاه با نام عشق چه خطاها نکرده ایم و او چه بزرگوارانه همه را به پای نادانی مان نادیده گرفت به امید روزی که بدانیم و بفهمیم و دیگر تکرار نکنیم بزرگ شویم کاش از خردی و کودکی در اییم اکنون روزها دوباره تکرار میشود کاش قدر بدانیم و بفهمیم که همه چیز از اوست
حال دیگر زمانی برای هیچ خطایی نیست فرصت اندک است زیباترین لحظات را در کنارش اگر لایقمان بداند نصیبمان کند و ما را با دریای باعظمتش دریای کرامتش آشنا کند و اجازه دهد عاشقانه و خالصانه و به عشق از وجد دیدارش و تکرار لحظات زیباییها به یاد ایامهای شیرین اشک بریزیم .......
با تشکر از ریحانه که این متن زیبا را برایمان ارسال نموده اند
بازهم ظهر جمعه آمد و ...
آری ظهر جمعه یادآور تلخ ترین هجرت ُ سخت ترین جدایی و کشنده ترین انتظار است برای من
ظهر جمعه ای که پیر من حضرت حاج سید علی اشرف صادقی با آغوشی باز به سوی یار خود پروازی آگاهانه و عاشقانه آغاز کرد و من که اسیر نفس هستم در حسرت وصالش همچنان ...
امروز در مکتب حضرت پیر و در حرمش و در کوره شور فقرا بار دیگر عظمت ایشان را دیدم و یافتم طریقت و درویشی نه به سخن و حرف است بلکه به عمل است و عشقی است تلخ و شیرین که اگر تحمل تلخی داشته باشیم به شیرینی وصال می رسیم پس آماده باشیم اگر تلخی های رفتار خودمان که در اعمال دیگران تجلی می کند و به ما بازگردانده می شود آزارمان بدهد به همان میزان از وصال او و کمال خود بازمی مانیم .
مولای مهربانی ، آقا جان کمکمان کن تا فقط به تو و وصالت بیندیشیم و خودمان را از خودمان برهانیم