بیاور ساقیا ساغر، که من عیدانه می خواهم
بشد دوران غم از سر،که من عیدانه می خواهم
از آن انگور دشتی نه، خُم هشتم، شراب طوس!
از آن باده گلو کن تر، که من عیدانه می خواهم
دف و نی کو؟ بزن تاری ! که امشب مجلس عیش است
خدایا آیه ای آور! که من عیدانه می خواهم
بلرزان جان و دل ای پیر،درونم را به آتش ده
بپوشان خرقه ام یکسر، که من عیدانه می خواهم
وز آن هفت آسمان بگذر !مدد ای کُرد لاهوتی !
گشا هشت آسمانم در ! که من عیدانه می خواهم
مرا مُحرم به کویش کن ،شود بینا دل «شیدا»
به آن هرچه ندادی دَر...! که من عیدانه می خواهم
با سپاس فراوان از شیدا برای این غزل زیبا و آرزوی شکوفایی بیش از پیش ایشان