آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

یادی از شیخ ابوبکر شبلی

شیخ عطار در جلد دوم تذکرة الاولیاء در ذکر شیخ ابوبکر شبلی که از کبار و اجلّه مشایخ بوده می نویسد: «به مجلس خیر نساج شد (یعنی شبلی در بدو سلوک) و واقعه بدو فر آمد خیر او را نزدیک جنید فرستاد پس شبلی پیش جنید آمد و گفت: گوهر آشنائی بر تو نشان می دهند یا ببش یا بفروش. جنید گفت: اگر بفروشم تو را بهاء آن نبو و اگر ببخشم آسان بدست آورده باشی قدرش ندانی همچون من قدم از فرق ساز و خود را در این دریا درانداز تا به صبر و انتظار گوهرت بدست آید. پس شبلی گفت: اکنون چه کنم؟ گفت: برو یک سال کبریت فروشی کن (با اینکه قبلا از طرف خلیفه بغداد، امیر دماوند بوده)، چنان کرد چون یک سال برآمد، گفت: درین کار شهرتی و تجارتی درست بردی و یکسال در یوزه کن چنانکه به چیزی دیگر مشغول نگردی، چنان کرد تا سر سال را که در همه بغداد بگشت و کس او را چیزی نداد باز آمد و با جنید گفت، او گفت: اکنون قیمت خود بدان که تو مر خلق را هیچ نیرزی دل در ایشان مبندو ایشان را به هیچ بر مگیر، آنگاه گفت: تو روزی چند حاجب بوده ای و روزی چند امیری کرده بدان ولایت رو و از ایشان بحلی بخواه. بیامد و به یک یک خانه در رفت تا همه بگردید یک مظلمه ماندش خداوند او را نیافت تا گفت: به نیت آن صد هزار درم باز دادم هنوز دلم قرار نمی گرفت، چهار سال در دین روزگار شد پس به جنید باز آمد، و گفت: هنوز در تو چیزی از جاه مانده است برو و یکسال دیگر گدائی کن. گفت: هر روز گدائی می کردم و بدو میبردم او آن همه به درویشان میداد و شب مرا گرسنه همی داشت چون سالی برآمد، گفت: اکنون ترا به صحبت راه دهم لیکن به یک شرط که خادم اصحاب تو باشی. پس یکسال اصحاب را خدمت کردم تا مرا گفت: یا ابابکر! اکنون حال نفس تو بنزدیک تو چیست؟ گفتم: من کمترین خلق خدای می بینم خود را، جنید گفت: اکنون ایمانت درست شد».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد