آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

عاشورا َ کربلا و عشق

امیرالمؤمنین «علیه السلام» سالها قبل از حادثه کربلا وقتی از دشت کربلا عبور می کردند فرمودند: «و مصارع عشاق شهداء لم یسبقهم من قبلهم و لم یلحقهم من بعدهم» اینجا قتلگاه شهیدان عاشقی است که نه کسی از گذشتگان بر آنها سبقت گرفته و نه از آیندگان بر آنها ملحق خواهد شد. آنها انسانهائی بودند در اوج محبت و عشق و همین اوج عشق به خداوند بود که حادثه عاشورا را خلق کرد و آنرا متمایز از همه عشقهای دیگر که زبان زد عام و خاص است قرارداد چون جانفشانی هر یک از آنها در مقام عمل محدود بود اما امام حسین «علیه السلام» و یارانش هر آنچه که از جان و مال و عزت ظاهری و... بود همه را در راه رضای محبوب فداء و فانی کردند و به بقای او باقی شد «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» عمان سامانی می گوید:
عالمی دیدم از این عالم برون
عاشقانی سرخ رو یکسر زخون
دست بر دامان واجب برزده
خود ز امکان خیمه بالاتر زده
گرد آن شمع هدی از هر کنار
پرزنان و پرفشان پروانه وار
و این عشق همان عشقی است که عرفاء و اهل ذوق در ستایش آن افراط نموده اند، و به نثر و نظم در مدح و ثنای آن مبالغه کرده اند، و آن را غایت اتحاد و کمال مطلق دانسته اند که بجز آن کمالی و به غیر آن سعادتی نیست، چنانکه گفته اند:
عشق است هرچه هست بگفتیم و گفته اند
عشقت به وصل دوست رساند به ضرب دست
عشق حقیقی ملازم با عشق به لقای محبوب حقیقی است که ذات احدیت باشد «قل یاایهاالذین هادوا ان زعمتم أنکم أولیاءلله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین»
عشق اگر با تمنای لقاء معشوق نباشد به تعبیر قرآن عشق صادق نیست در روایت است که وقتی عزرائیل نزد خلیل الرحمن برای قبض روح آمد آنجناب فرمودند «هل رأیت خلیلا یمیت خلیله» خطاب رسید که «هل رأیت حبیبا یکره لقاء حبیبه ان الحبیب یحب لقاء حبیبه»
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چون مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید از این مرگ مترسید
کزین خاک برآئید سموات بگیرید
بمیرید بمیرید از این نفس ببرید
که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید

نظرات 1 + ارسال نظر
رهی دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ب.ظ

باز ساقی گفت تا چند انتظار
ای حریف لاابالی سر برآر
ای قدح پیما درآ هویی بزن
گوی چوگانت سرم گویی بزن
چون به موقع ساقیش درخواست کرد
پیر میخواران ز جا قد راست کرد
زینت افزای بساط نشاتین
سرور وسر خیل مخموران حسین
گفت آن کس را که می جویی منم
باده خواری را که می گویی منم
شرطهایش را یکایک گوش کرد
ساغر می را تمامی گوش کرد
باز گفت از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست یک ساغر بیار
دیگر از ساقی نشان باقی نبود
زانکه آن میخواره جز ساقی نبود
خود به معنی باده بود وجام بود
گر به صورت رند درد آشام بود
شد تهی بزم از منی واز تویی
اتحاد آمد به یک سو شد دویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد