آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

اعجاز قرآن

أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ؟ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ، وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ و یا آنکه میگویند: این قرآن افترایى است که بخدا بسته، بگو اگر راست مى‏گویید، غیر از خدا هر کس را که میخواهید دعوت کنید، و بکمک بطلبید، و شما هم ده سوره مثل آن بخدا افتراء ببندید 

قرآن کریم در آیه مورد بحث، و آیاتى که نقل کردیم، ادعاء کرده است: بر اینکه آیت و معجزه است، و استدلال کرده به اینکه اگر قبول ندارید، مانند یک سوره از آن را بیاورید، و این دعوى قرآن بحسب حقیقت بدو دعوى منحل میشود، یکى اینکه بطور کلى معجزه و خارق عادت وجود دارد، و دوم اینکه قرآن یکى از مصادیق آن معجزات است، و معلوم است که اگر دعوى دوم ثابت شود، قهرا دعوى اولى هم ثابت شده، و بهمین جهت قرآن کریم هم در مقام اثبات دعوى اولى بر نیامد، و تنها اکتفاء کرد باثبات دعوى دوم، و اینکه خودش معجزه است و بر دعوى خود استدلال کرد به مسئله تحدى، و تعجیز، و وقتى بشر نتوانست نظیر آن را بیاورد هر دو نتیجه را گرفت.
چیزى که هست این بحث و سؤال باقى مى‏ماند، که معجزه چگونه صورت مى‏گیرد، با اینکه اسمش با خودش است، که مشتمل بر عملى است که عادت جارى در طبیعت، یعنى استناد مسببات باسباب معهود و مشخص آن را نمى‏پذیرد، چون فکر میکند، قانون علت و معلول استثناء پذیر نیست، نه هیچ سببى از مسببش جدا میشود، و نه هیچ مسببى بدون سبب پدید مى‏آید، و نه در قانون علیت امکان تخلف و اختلافى هست، پس چطور مى‏شود که مثلا عصاى موسى بدون علت که توالد و تناسل باشد، اژدها گردد؟ و مرده چندین سال قبل با دم مسیحایى مسیح زنده شود؟! قرآن کریم این شبهه را زایل کرده، و حقیقت امر را از هر دو جهت بیان مى‏کند، یعنى هم بیان مى‏کند: اصل اعجاز ثابت است، و قرآن خود یکى از معجزات است، و براى اثبات اصل اعجاز دلیلى است کافى، براى اینکه احدى نمى‏تواند نظیرش را بیاورد.
و هم بیان مى‏کند که حقیقت اعجاز چیست، و چطور مى‏شود که در طبیعت امرى رخ دهد، که عادت طبیعت را خرق کرده، و کلیت آن را نقض کند؟.
اعجاز قرآن‏
در اینکه قرآن کریم براى اثبات معجزه بودنش بشر را تحدى کرده هیچ حرفى و مخالفى نیست، و این تحدى، هم در آیات مکى آمده، و هم آیات مدنى، که همه آنها دلالت دارد بر اینکه قرآن آیتى است معجزه، و خارق، حتى آیه قبلى هم که مى‏فرمود: (وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنافَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ) الخ، «1» استدلالى است بر معجزه بودن قرآن، بوسیله تحدى، و آوردن سوره‏اى نظیر سوره بقره، و بدست شخصى بى سواد مانند رسول خدا (ص)، نه اینکه مستقیما و بلا واسطه استدلال بر نبوت رسول خدا (ص) باشد، بدلیل اینکه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد، نه بر معجزه بودن قرآن، باید در اولش مى‏فرمود: (و ان کنتم فى ریب من رسالة عبدنا، اگر در رسالت بنده ما شک دارید)، ولى اینطور نفرمود، بلکه فرمود: اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل کرده‏ایم شک دارید، یک سوره مثل این سوره را بوسیله مردى درس نخوانده بیاورید، پس در نتیجه تمامى تحدى‏هایى که در قرآن واقع شده، استدلالى را میمانند که بر معجزه بودن قرآن و نازل بودن آن از طرف خدا شده‏اند، و آیات مشتمله بر این تحدیها از نظر عموم و خصوص مختلفند، بعضى‏ها در باره یک سوره تحدى کرده‏اند، نظیر آیه سوره بقره، و بعضى بر ده سوره، و بعضى بر عموم قرآن و بعضى بر خصوص بلاغت آن، و بعضى بر همه جهات آن. یکى از آیاتى که بر عموم قرآن تحدى کرده، آیه: (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً) «2» است که ترجمه‏اش گذشت، و این آیه در مکه نازل شده، و عمومیت تحدى آن جاى شک براى هیچ عاقلى نیست.
[اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب کلام یا جهتى دیگر از جهات، به تنهایى نیست‏]
پس اگر تحدیهاى قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، دیگر نباید از عرب تجاوز میکرد، و تنها باید عرب را تحدى کند، که اهل زبان قرآنند، آنهم نه کردهاى عرب، که زبان شکسته‏اى دارند، بلکه عربهاى خالص جاهلیت و آنها که هم جاهلیت و هم اسلام را درک کرده‏اند، آن هم قبل از آنکه زبانشان با زبان دیگر اختلاط پیدا کرده، و فاسد شده باشد، و حال آنکه مى‏بینیم سخنى از عرب آن هم با این قید و شرطها بمیان نیاورده، و در عوض روى سخن بجن و انس کرده است، پس معلوم میشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب کلام نیست.
و همچنین غیر بلاغت و جزالت اسلوب، هیچ جهت دیگر قرآن به تنهایى مورد نظر نیست، و نمیخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است مثلا در اینکه مشتمل بر معارفى است حقیقى، و اخلاق. فاضله، و قوانین صالحه، و اخبار غیبى، و معارف دیگرى که هنوز بشر نقاب از چهره آن بر نداشته، معجزه است، چون هر یک از جهات را یک طائفه از جن و انس مى‏فهمند، نه همه آنها پس اینکه بطور مطلق تحدى کرد، (یعنى فرمود: اگر شک دارید مثلش را بیاورید)، و نفرمود کتابى فصیح مثل آن بیاورید، و یا کتابى مشتمل بر چنین معارف بیاورید، مى‏فهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد برتر است، نه یک جهت و دو جهت 

(تفسیر المیزان )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد