همه ما می دانیم ابلیس مدت های مدیدی یا به روایتی قریب به هفتاد هزار سال در محضر خداوند عبادت کرد و از استاد ازل معرفت آموخت و به بسیاری از مراتب دست یافت و از مقربان درگاه گشت .
سئوال اینجاست چرا و چگونه ابلیس با این همه علم و دانش و ریاضت و قرب خداوندی در آزمایشی که خداوند برای او ترتیب داد نتوانست سربلند بیرون بیایید و حتی به خداوند نیز معترض شد ؟
مگر ابلیس نمی دانست (( به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید )) ؟
به نظر شما چه چیزی باعث شد تا ابلیس خود را در برابر خداوند قرار دهد و امور را نه از منظر الهی بلکه از دریچه نفس خود ببیند و...
لطفانسبت به این موضوع از منظر طریقتی اظهار نظر فرمایید ؟
تکبر و منیت او را گرفته بود
کسی که درس استاد را نفهمد عاقبتی غیر از ابلیس ندارد
ابلیس علم داشت ولی از معرفت خبری نداشت به همین دلیل بود که به جای ولایت پذیری و اطاعت شروع به اعتراض و دلیل آوردن کرد
فرزندانش درمیان ما بسیارند چون نفس درانها غوغا میکند