سلام
حضرت پیر به کررات سالکین و مریدان را به تهذیب اخلاق و تزکیه نفس دعوت می فرمودند و مدام به ریاضت دعوت می کردند و...
چرا به نظر شما علیرغم این فرمایش صریح ایشان ما که ادعای مریدی ایشان را داریم اینگونه نیستیم و صرفا به ادعا می پردازیم و خود را از ریاضت بی نیاز می دانیم ؟
چه کار کنیم که احساس نیاز به تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و ریاضت کماکان در وجود ما شعله ور بماند و مدام در طیقت به معنای واقعی باشیم ؟
لطفا ارائه نظر بفرمایید
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید وگفت/صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی/اهل کام وناز را در کوی رندی راه نیست/رهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمی/آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست /عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
آدم اهل نسیان و فراموشی است و دنیا زیبایی هایی دارد که فریبنده است . اگر حواسمان را به خودمان منعطف نکنیم دنیا ما را به خودش جلب می کند و در نتیجه یادمان می رود که چه قراری داشتیم
پیمان شکنی و بی وفایی رسم سالک و مرید نیست . هرگاه اینگونه شدیم بدانیم از سلوک جامانده ایم و سنخیتمان را ازدست داده ایم بدون تعارف