آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

معنای روح و مراتب آن در قرآن

گفتاری درباره اینکه ‏روح در قرآن به چه معنا استدر قرآن کریم کلمه "روح"  که متبادر از آن مبدا حیات است ، مکرر آمده، و آنرا منحصر در انسان و یا انسان و حیوان به تنهایی ندانسته، بلکه در مورد غیراین دو طایفه نیزاثبات کرده، مثلا در آیه؛"فارسلنا الیها روحنا" ،  روح خود را به سوی مریم گسیل داشتیم. سوره مریم، آیه 17. و در آیه"و کذلک اوحینا الیک روحا من‏امرنا"  ،  و این چنین وحی کردیم به تو، روحی از امر خود را. سوره شوری، آیه 52.  و در آیاتی دیگر در غیر مورد انسان و حیوان استعمال کرده پس معلوم می‏شود روح یک‏مصداق در انسان دارد، و مصداقی دیگر در غیر انسان. و در قرآن چیزی که صلاحیت دارد معرف روح باشد نکته‏ای است که در آیه؛ "یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی"  است،ازتودرباره"روح"سؤال میکنند، بگو روح ازفرمان پروردگارمنست. س اسراء،آیه 85. که می‏بینیم آن را به طور مطلق و بدون‏هیچ قیدی آورده، و در معرفیش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جای دیگرمعرفی کرده که؛ "انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت‏کل شی‏ء" تنها امر او در هنگامی که اراده چیزی کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش و آن چیزموجود شود، پس منزه است‏خدایی که ملکوت هر چیزی به دست او است. سوره یس، آیات 82 و 83.   وفرموده که امر او همان کلمه و فرمان ایجاد است، که عبارتست ازهستی، ‏اما نه از این جهت که (هستی فلان چیز و) مستند به فلان علل ظاهری است، بلکه از این‏جهت که منتسب به خدای تعالی است و قیامش به اوست. و به این عنایت است که مسیح (ع) را به خاطر اینکه از غیرطرق عادی وبدون داشتن پدر به مریم داده شده کلمه او و روحی از او معرفی نموده، فرموده: "و کلمته‏القیها الی مریم و روح منه"  وکلمه(مخلوق) اوست که او را به مریم القا نمود وروحی ازطرف او بود. سوره نساء، آیه 171.  و قریب به همین عنایت است آیات زیر که می‏فرماید: "ان مثل عیسی عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمودموجود باش او هم فورا موجود شد.سوره آل عمران، آیه 59.چون در این آیه داستان‏عیسی را تشبیه کرده به داستان پیدایش آدم. و خدای تعالی هر چند این کلمه را در اغلب موارد کلامش با اضافه و قید ذکرکرده، مثلا فرموده: "و نفخت فیه من روحی"  ، و در او از روح خود دمیدم. سوره حجر، آیه 29. و یا فرمود: "و نفخ فیه من روحه"  ، و در او از روحش دمید. سوره سجده، آیه 9.و یافرموده: "فارسلنا الیها روحنا"  ، روح خود را به سوی مریم گسیل داشتیم. سوره مریم، آیه 17.  و یا فرموده: "و روح منه" ( إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ) ، نسبت به خدا جز حق مگویید . جز این نیست که مسیح عیسى بن مریم فرستاده خدا و کلمه اوست که به مریم القا کرد و [ این بنده پاک و خالص ] روحى از سوى اوست ; پس به خدا و فرستادگانش ایمان آورید ،  سوره نساء، آیه 171. و یا فرموده: "و ایدناه بروح‏القدس"  ، و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم. سوره بقره، آیه 87.و آیاتی دیگر(که در آنها تعبیر کرده به"روحم"، "روح خود"، "روحمان"، "روحی از او"، "روح القدس"و غیره). لیکن در بعضی از موارد هم بدون قید ذکر کرده، مثلا فرموده: "تنزل الملئکة و الروح‏فیها باذن ربهم من کل امر"  ، ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امری نازل می‏شوند.سوره قدر، آیه 4.  که از ظاهر آن برمی‏آید روح موجودی مستقل و مخلوقی‏آسمانی وغیرملائکه است. و نظیر این آیه به وجهی که می‏فرماید: "تعرج‏الملئکة و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة"  ملائکه و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او عروج می‏کنند. سوره معارج، آیه 4.  و اما روحی که متعلق به انسان می‏شود از آن تعبیر کرده به"من روحی ، از روح‏خودم"و یا"من روحه - از روح خودش"، و در این تعبیر کلمه"من"را آورده که بر مبد ئیت‏دلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحی که مخصوص به‏مؤمنینش کرده به مثل آیه"و ایدهم بروح منه"  و آنها را با روحی از جانب خود تایید کرد. سوره مجادله، آیه 22.و یا تعبیر نموده و در آن حرف "باء" را بکاربرده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تایید و تقویت‏خوانده، و از روحی که خاص‏انبیائش کرده به مثل جمله؛"و ایدناه بروح القدس"  ،  او را به وسیله روح القدس توانایى بخشیدیم ;  سوره بقره، آیه 87. تعبیر نموده، روح را به کلمه" قدس" اضافه نموده که به معنای نزاهت و طهارت است، و این را هم تایید انبیاءخوانده. و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم می‏شود نسبتی که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتی است که افاضه به مفیض و سایه به چیزی که‏به اذن خدا صاحب سایه شده است دارد. و همچنین روحی که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر درمورد روح ملک تعبیر به تایید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در موردملائکه فرموده: "فارسلنا الیها روحنا" روح خود را به سوی مریم گسیل داشتیم. سوره مریم، آیه 17.و یا فرموده: "قل نزله روح "، بگو آن را روح القدس نازل کرده. سوره نحل، آیه 102. و یا فرموده: "نزل به‏الروح الامین"  ، روح الامین آن را نازل کرده است. سوره شعراء، آیه 193. برای این بود که ملائکه با همه اختلافی که در مراتب قرب و بعد از خدای‏تعالی دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمی به چشم اشخاصی در می‏آیند تمثلی‏است که به خود می‏گیرند، نه اینکه به راستی جسم و سر و پایی داشته باشند، همچنان که‏می‏بینیم در داستان مریم(ع)می‏فرماید: " فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا"  ، ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، و او در برابر وی به صورت بشری تمام عیار مجسم شد. به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودی است مرکب از جسمی مرده، وروحی زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ (دمیدن) بکند، همچنان که ‏در مورد آدم فرمود: " فاذا سویته و نفخت فیه من روحی"هنگامی که کار آنرا به پایان رساندم و دراو ازروح خود دمیدم. سوره حجر، آیه 29.  و همانطور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث‏شد تعبیر مختلف شود، ودر مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، همچنین اختلافی که در اثر روح یعنی حیات هست که ازنظر شرافت و خست مراتب مختلفی دارد، باعث‏شده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجاتعبیر به نفخ کند، و جای دیگر تعبیر به تایید نماید، و روح را دارای مراتب مختلفی از نظراختلاف اثرش بداند. آری یک روح است که در آدمیان نفخ می‏شود، و در باره‏اش می‏فرماید: " و نفخت‏فیه من روحی"، و در او از روح خود دمیدم. سوره حجر، آیه 29. و روحی دیگر به نام روح تایید کننده است، که خاص مؤمن است،  درباره‏اش فرموده: "اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه" ،  آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش‏ایشان را تقویت فرموده. سوره مجادله، آیه 22. که از نظر شرافت درماهیت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شریفتر و قویتر از روحی است که در همه انسانهای‏زنده است، به شهادت اینکه در آیه زیر که در معنای آیه سوره مجادله است می‏فرماید: " او من‏کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج‏منها" . آیا کسی که مرده بود، و ما او را زنده کردیم، و برایش نوری قرار دادیم، که با آن در بین مردم‏راه می‏رود، در مثل، مثل کسی است که در ظلمتهای بسیار قرار گرفته، و خارج شدن از آن برایش‏نیست؟. سوره انعام، آیه 122.ملاحظه می‏کنید که در این آیه مؤمن را زنده به حیاتی دارای نور دانسته، و کافر را بااینکه جان دارد مرده و فاقد آن نور می‏داند، پس معلوم می‏شود مؤمن روحی دارد که کافر آن راندارد، و روح مؤمن اثری دارد که در روح کافر نیست. ازاینجا معلوم می‏شود روح مراتب مختلفی دارد، یک مرحله ازروح آن مرحله‏ای‏ است که درگیاهان سبز هست، و اثرش این است که گیاه و درخت را رشد می‏دهد، و آیات‏داله براینکه زمین مرده بود، و ما آنرا زنده کردیم درباره این روح سخن میگوید مرحله‏ای دیگر از روح آن روحی است که به وسیله آن انبیا تایید می‏شوند، و جمله" و ایدناه بروح القدس"    او را به وسیله روح القدس توانایى بخشیدیم.  سوره بقره، آیه 87.  از آن خبر می‏دهد، و سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه این روح‏شریف‏تر است و مرتبه‏ای عالی‏تر از روح انسان دارد. و اما آیه"یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق"  ، روح را از عالم امر خود بر هر کس از بندگانش بخواهد القاء می‏کند، تا او مردم را از روزتلاقی بیم دهد. سوره مؤمن، آیه 15.  و آیه؛ "وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا"  ،  و اینچنین وحی کردیم به سوی تو روحی را ازعالم امر خود. سوره شوری،آیه 52 هم می‏تواند با روح ایمان تطبیق شود، و هم با روح‏القدس. و خدا داناتر است. المیزان جلد 20 صفحه 280 علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه    

نقل از : تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد