» داشتن استاد و راهنما در عرفان، اخلاق و مسیر کمال یک ضرورت است. استاد چندین نقش مىتواند ایفا کند: الف) در سیر و سلوک اخلاقى انسان با مسائل پیچیده و مشکلى روبه رو مى شود که استاد پیوسته بیانگر معضلات و مشکلات راه بوده و سالک را ارشاد مى کند؛ وگرنه چه بسا به صورت عقدههایى در دل بماند و عدم حل آنها به تدریج باعث انحراف یا بىتفاوتى انسان گردد. ب ) اطلاعات وسیع و تجارب گسترده استاد، مىتواند اطلاع و آگاهى انسان را افزون کند. ج ) وجود استاد و درک محضر او، مىتواند ایجاد شوق و انگیزش نماید و هر از چندى انسان شور و نشاط تازهاى پیدا کند. د ) علاوه بر همه اینها وجود استاد مىتواند براى اهداف کمالى انسان تجسّم عینى داشته باشد و این موضوع نقش بسیار حساسى در پرورش و ترقى انسان خواهد داشت؛ چون نفس انسان الهامپذیر است و خواه ناخواه رفتار دیگران در او اثر مى گذارد؛ به ویژه اگر کسى مورد علاقه و محبت او باشد این اثر نافذتر است. بر همین اساس بر انتخاب استاد تأکید بسیار شده است. امام صادق(ع) مى فرماید: /font>ایّاک ان تنصب رجلاً دون الحجّة فتصدّقه فى کلّ ما قال؛ مبادا بدون داشتن حجت و دلیل، کسى را براى خود شاخص گردانیده و آن گاه هر چه گفت، او را تصدیق کنید /i>(وسائل الشیعه، ج 27، ص 126). هم چنین در روایت دیگرى از امام صادق(ع) نقل شده است که: ایاک ان تدین بما لاتعلم ؛ بر حذر باشید از این که دیانت خود را بر پایه جهالت قرار دهید (کافى، ج 1، ص 42). احادیث فراوانى در ضرورت وجود استاد و راهنما وجود دارد که قابل توجّه و تأمل است: الف) امام سجاد(ع) مى فرماید: هلک من لیس له حکیم یرشده ؛ کسى که حکیم فرزانهاى او را ارشاد نکند، در معرض هلاکت قرار خواهد داشت. ب ) امام صادق(ع) مى فرماید: من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه ؛ کسى که از قلب خویش واعظى و از نفس خویش بازدارندهاى نداشته باشد و هم چنین در کنار خود ارشاد کننده و راهنمایى نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلّط ساخته است (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 402). جالس اهل الورع والحکمة واکثر مناقشتهم فانک ان کنت جاهلاً علّموک و ان کنت عالماً ازددت علماً ؛ با اهل ورع و حکمت مجالست داشته باش و بسیار با آنها به گفت و گو بپرداز که در آن صورت اگر جاهل باشى به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشى بر میزان معلومات تو افزوده خواهد شد (غرر الحکم، ص 429). |