آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک


این طریقت جهانی میباشد یعنی به فرمایش حضرت غوث العظم ثانی غوث کبیر طریقت از سیاه حبشی تا سید هاشمی فرقی نمیکند و همه رااین طریقت در بر میگیرد و راهنمای همه ابنای بشر میباشد در هر دین و مذهبی که باشند این طریقت به مدد پیران قدر قدرتش توانایی هدایت ایشان را دارند آنطور که بارها شاهد بوده ایم


{یکی ازهنرها و ویژگی های بی نظیر مکتب صادقیه ،پویا بودن و به روز بودن مبانی،  مفاهیم و دستورات آن است، که برای دنیا و زندگی مدرن امروزی الگوهای متعددی را  در ارتباط با گذران عمر و به اصطلاح زندگی ناسوتی ارائه و ذات مترقی خود را در  چنین الگوهایی نمایان می سازد.}


حضرت غوث الصادق:

" . ما عرفان نفسی و شهوانی نمی خواهیم . عرفانی که عارف بر عرفا باشیم نه . ما عرفانی را می خواهیم که عملی باشد . حضرت علی ( ع ) گفت : یا محمد ، تو با دو چشم دیدی ؛ من اگر نبینم پرستش نمی کنم . ما در این خط حرکت می کنیم . ما در خط این عرفانیم .

آیا عرفان در این مسیر و خط بد است ؟ چه کسی طالب  این عرفان نیست ؟

حالا اسمش را بگذار شیعه ، درویش ، مخلص علی . وقتی خودت را شناختی می توانی خدا را بشناسی و پی به مقام علی ببری .

پس برادرم ، ما وظیفه ای داریم ، یا دم نمی زنیم یا اگر دم زدیم قبلا قدمش را می زنیم . مردم را فریب نمی دهیم « و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین »





    بیعت عشق


باِسْمِ اَللَهْ گویم و من قصد قربت میکنم


سوی حوض کوثرت عزم طهارت میکنم 


دل به قبله گاه چشمان تو بستم صادقا


میزنم تکبیر عشق و با تو بیعت میکنم


در طریق عشق تو جایی ندارد هالکی


در سلوک راه تو مردانه همت میکنم


گفته بودی سوی من آی و بده افسار خویش


بارالها ،پیر من ، سمعا، اطاعت میکنم


با حضور و با خشوعی، با خضوع و رغبتی


خاک پایت میشوم ، عرض ارادت میکنم 


مسخ و مرده آمدم، غسال من، غسلم بده


غیر از این باشد ، به ربم من اهانت میکنم !


غیر عطر تو نیاید بر مشامم روز و شب 


وایِ من!اَستغفرُللَهْ !کی خیانت میکنم ؟ 


گر دلم قرص کراماتت نباشد در سلوک


پیش چشم صوفیان حس حقارت میکنم 


در مرام و مسلکت افتاده ام مولای من 


من ز دین زاهدان بانگ برائت میکنم !


مستم از آنکه تو گفتی ؛ ای مرید باوفا


می بخور بابا ، گناهت را شفاعت میکنم ‌‌‍‍


لا الهَ ، غیر الا هو نمی گویم سخن 


لحظه ی دیدار تو ، حق را زیارت میکنم 


این دلم بینا بگردان،  ای خداوند بصیر 


وعده کردی ؛ دل بده بابا ، عنایت میکنم !


پاسبان عشق تو گشتم ، ز غم « شیدا » شدم 


در طریق صادقی ، از حق صیانت میکنم! 

 در  کلانتری مشغول خدمت بودم . یک شب و در غیاب بنده یکی از سربازان که توسط جانشین بنده بازداشت شده بود در سلول خودکشی می کند .با توجه به اینکه بنده در کلانتری یادشده غریب بودم ُ متاسفانه جانشین بنده با همکاری دوستانش مسیر تهیه گزارش را به نحوی تنظیم کرده بودند که سرباز متوفی از دست من خود کشی کرده و...

من هم از همه جا بی خبر. دو روز بعد که از مرخصی برگشتم بلافاصله بازداشت شدم و پس از چند مرحله بازجویی متهم به قتل شدم . تمام در ها را به روی خودم بسته می دیدم . بالاخره به برادرم که از مریدان حضرت پیر بودند و در شهرستان مقیم بودند اطلاع دادم . ایشان به تهران مراجعه کردند و وثیقه گذاشتند تا برای چند ساعت من بتوانم از زندان بیرون بیایم . آدرس حضرت حاج سید علی اشرف صادقی را به بنده دادند و با تمام ناامیدی و ناتوانی به خدمتشان شرفیاب شدم و موضوع را عرض کردم .

تبسمی فرمودند و تسبیحی به بنده عنایت کردند و فرمودند بابا این ذکر را بگو و ناراحت نباش . خدا بزرگ و بینا است .

من که خیلی در این زمینه اطلاعاتی نداشتم و فقط به ایشان احترام می گذاشتم از سر ناچاری قبول کردم و برگشتم . خدا شاهد است فقط یک شب ذکر گفته بودم که فردا صبح آمدند و گفتند مسببین خودکشی سرباز مرحوم اعتراف کرده اند و مرا آزاد کردند .

اینگونه بود که اسیر عشق صادقی شدم و از خدا می خواهم تا آخرین لحظه حیاتم مرا توفیق دهد بر این عشق بمانم . آمین

با تشکر از رضا