مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه
نویسنده: عزالدین محمود کاشانی
در سنت تصوف و عرفان اسلامی آثار عزالدین محمود کاشانی به طور عموم و مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه یکی از ماندگارترین آثار کلاسیک به شمار میرود. این اثر به حدی از اهمیت برخوردار بوده است که صاحب نظران زیادی بر آن شرح نوشته و یا براساس آن آموزههای عرفانی مکاتب عرفانی نظری و یا سلوک عملی شکل گرفته است.
شیخ عزالدین محمود بن علی کاشانی نطنزی از علما و عرفای نامور قرن هشتم هجری است. وی شاگرد نورالدین عبدالصمد بن علی اصفهانی نطنزی از مشایخ معروف سلسلة سهروردیه بوده و در سال هفتصد و سی و پنج (735 ه.ق.) وفات یافته است.
عزالدین محمود و کمال الدین عبدالرزاق کاشانی مؤلف شرح منازل السائرین، هر دو از شاگردان طریقت بودند که در محضر دو استاد به نامهای نورالدین عبدالصمد بن علی نطنزی اصفهانی (وفات 699 ه.ق.) و شیخ ظهیر الدین عبدالرحمن بن شیخ نجیب الدین علی بزغش شیرازی (وفات 716 ه.ق.) درس می گرفتند. نورالدین عبدالصمد، شیخ خرقه و ارادت آنهاست و شیخ ظهیر الدین ظاهراً شیخ صحبت و خدمت ایشان بوده است.
کتاب «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه» مهمترین اثر عزالدین محمود کاشانی است و در موضوع خود که عبارت از تصوف و اخلاق است، در میان آثار فارسی قرن هفتم به بعد ممتاز و منحصر به فرد است.کتاب مصباح الهدایه مشتمل بر ده باب است و هر بابی ده فصل دارد که در مجموع یکصد فصل دارد. ابواب کتاب از این قرار است:
1ـ اعتقادات 2ـ علوم 3ـ معارف 4ـ اصطلاحات صوفیان 5ـ مستحسنات متصوفه 6ـ آداب 7ـ اعمال 8ـ اخلاق 9ـ مقامات 10ـ احوال.
به طوری که از فهرست مطالب و ابواب و فصول معلوم می شود، مؤلف در این کتاب از نخستین پایة دین که اعتقاد به وجود صانع و توحید است، تا آخرین مقام و منزل سالکان که مرتبة فناء فی الله و بقاء بالله و حال اتصال است، تمام مراحل را به همراه مسایل اعتقادی و اصول و فروع دین و آداب و رسوم، شرح داده، که در نوع خود در میان کتب فارسی قدیم، همتا ندارد.
دیدی که قدح در پس ابهام شکست
سجاده نشین عشق به محراب نشست
برخیز که ساقی دگر آمد پی
سجاده شوید در برابر آن ساقی مست
ای رفیقان طریقت مست مستم روز و شب
ماه و سال است کار و بارم روزگارم روز و شب
من اسیر عشقم و عاشق به روی ماه تو
در فراقت سوز و سازم کار و بارم روز و شب
روز و شب صادق بنالد در جهان از جفای روزگار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
گفته بودی دلبرا دیدار ما زود است و زود
انتظارم چون سرآید سر برآرم روز و شب
ای دریغا از هزاران وعده خوبان یکی
بی وفایی تا به کی من زار زارم روز و شب
ساقی مجلس تو ما را آنچنان پیمانه ده
تا که فارغ گشته و در انتظارم روز و شب
ای صبا از کوی جانان گر گذر کردی بگو
جان جانان بیقرارم بی قرارم روز و شب
أَلَمْ یأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا یعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَینَاتِ فَرَدُّوا أَیدِیهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیهِ مُرِیبٍ ...«آیا سرگذشت پیشینیان را نشنیدهاید که پیامبرانشان با دلایلی روشن آمدند،ولی آنان از روی تمسخر خنده وار دست بر دهان نهاده و گفتند:ما به آن چه آوردهاید باور نداریم و در شک و تردید میباشیم.پیامبران به آنان گفتند:مگر درباره صانع متعال جاری شکی وجود دارد؟او شما را میخواند تا مورد مهر خود قرار دهد و فرصتی است که در اختیار شما قرار داده است.گفتند:شما همانند ما بشر هستید و میخواهید ما را از آن چه پدرانمان میپرستیدند باز دارید،پس دلیل قوی و روشن ارائه دهید که پیامبرید.پیامبران به ایشان گفتند آری ما جز بشری بیش نیستیم و از خود مایهای نداریم.خدای بر ما منت نهاده و اگر او بخواهد هر آینه معجزهای که نشان گر صحت گفتار ما باشد،ارائه خواهیم داد و به خدا پناه میبریم که راه را به ما نشان داده است» (ابراهیم/ 14-9)
این شواهد نشان میدهد که ارائه معجزه هنگامی بوده که انبیا علیهم السلام با شبهات منکرین و تشکیک معاندین رو به رو میشدند که برای رفع شبهه و دفع تشکیک،ارائه معجزه ضرورت مییافت و گرنه در رویارویی با پاک اندیشان روشن ضمیر،نیازی به معجزه نبوده بلکه همان ارائه حق،بزرگترین شاهد صدق آنان محسوب میگردید.
.............................................................................................................................
آیا ما نیز در برخورد با اولیا مدام خواهان و خواستار ارائه کرامت نیستیم ؟
آیا این نشان نمی دهد ما هنوز روشن ضمیر نیستیم و در ابتدای راهیم و هنوز برای ارادتمان نیازمند توجیه هستیم ؟
تسلیم عاشقانه کجا و تسلیم ناچارانه کجا ؟
چرا نمی توانیم با چشم دل ببینیم ؟
إنَّ مَنزِلَةَ القلبِ مِن الجَسَدِ بمَنزِلَهِالإمامِ مِن الناسِ .
امام صادق علیه السلام :
...................................................................................................................
سلام
برادران و خواهران عزیز لطفا بفرمایید به نظر شما دل که به فرمایش حضرت صادق ( ع ) این همه ارزشمند است در کجا قراردارد ؟ اصلا دل چیست ؟ چه تاثیری در شعور و معرفت ما دارد ؟ در تسخیر کیست ؟ و چگونه می توان آن را شناخت ؟
منتظر نظرات شما عزیزان هستم /hfa>