آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

سلام بر مولای تنهایی ها . سلام بر امید شب های نومیدی سلام بر برترین پشتوانه برای تنها ماندگان و سلام بر صادق زمان و غوث دوران

دانه های دل

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم

تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم

اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد

حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد

چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد

اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

درد دلی با معشوق

سلام بر تو ای پادشاه  هستی من َ ای که همه افلاک در زیر گامهای زیبایت میرقصند و تو عشق میدهی و نوازش میکنی و اینگونه مهر ورزی رامیاموزی و خودت الهی میشوی  

ای الهه زیبای من با آن چشمان زیبایت میدانم همیشه بیشتر از لیاقتم مرا مورد لطف قرار دادی ای همیشه بخشنده من.  

 شما چه زیبا به تک تک فرزندانت لذت عشق ورزی  لذت توبه کردن و پاک و خالص شدن وبه سوی معبود شتافتن را آموختی. 

 ای همیشه ستار من وچه زیبا اشکها ی شعف را جاری میکردی آنزمان که به یادمان میاوردی که حتی در خلوت ترین ساعات نظاره گر احوالاتمان هستی ای همیشه ناظر من  

و آن لحظات در کنارتان نشستن با آن زیبایی کلامتان چه گرم و پدرانه میفرمودید : « به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید »  

میدانی من عاجز بی قرارم  ودلتنگ ؟  

کاش همه ما همیشه در خاطر داشتیم که این الهه ناز چه لذتهای از عسل شیرین تر را هدیه داد تا صیقلمان دهد وآبدیده مان کند. در این میان گاها حتی ظریفترین شاخه هایمان را هرس کرد تا لایق معشوقمان کند. 

 ای همیشه ستودنی َ همه هستی منَ میدانم وقت کم است و فرصت باز نگری اندک  کمکم کن دستم را رها نکن تا گم نشوم و آن راهی که صلاح توست بیابم ای صادق دوران من 

 

( با تشکر فراوان از خانم ریحانه که این متن زیبا را برایمان ارسال کرده اند )