آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

آشنایی با پیر غریب. حاج سید علی اشرف صادقی

معرفی اندیشه های عرفانی بدون خرافه و زهد خشک

عقل و عشق در طریقت مبارکه علویه قادریه صادقیه

عقل و عشق از ذات و صفات حق تعالی هستند ، بنا بر این در خلقت تقدم و تأخری به هم ندارند از ازل نطفه ای از عقل وعشق در انسان گذاشته شده است .عقل تحت تاثیرعواملی از قبیل ژن ، محیط وجدان و زمان ارتقا    می یابد ، اما عشق نیاز به درک معشوق کل و یا به عبارتی پیر دارد.

از مختصات منحصر به فرد طریقت مبارکه علویه قادریه صادقیه سلوک سالک بر اساس عقل و عشق است و امکان حرکت بدون هیچکدام یا با یکی ممکن نیست.لذا هر کسی عاشق تر است عاقلتر است و برعکس !

در این حرکت متعالی عشق که ابتدا با جذبه ای الهی از جنس عشق به سالک هدیه شده به عنوان متغیر به سمت بالا و مثبت سوق داده میشود و عقل که از ذات است و افسار نفس را به دست دارد به کمکش می آید .

سالک در ابتدا با عقل جزیی که دارد به سمت طریقت ، به نور پیر جذب میشه وبعد از توبه و بیعت ،عشق آرام آرام در دلش پیدا میشه و با حضور و قوت این عشق ،عقل حسابگر زایل میشه و این زایل شدن به معنای از بین رفتن نیست ، مثل نور شفق صبحگاهی که با طلوع نور خورشید از بین نمیرود بلکه متعالی میشود و به وقت خودش در امور دنیوی و رعایت آداب شریعت کارکرد خودش را نشان میدهد

چون که صد آید نود هم پیش ماست

با تولد عشق در دل سالک ، این عشق میشه موتور محرک و عقل،  اگر عشق بسمت الهی تکامل کند به عنوان متغییر،عقل هم به  سمت عقل کل ارتقا پیدا میکند ، واگر عشق گرفتار نفس بشود و به سمت عشق مجازی حیوانی و شهوات و نادانی برود ،عقل هم تبعیت میکند و پس رفت میکند و سالک می شود "هالک"

رابطه متغیر و متعالی در یک چرخه همانند پلکان مارپیج است با تغییر مثبت عشق عقل متعالی و با تعالی عقل ، عشق به سمت مثبت حرکت میکند و در صورت عدم تطابق و تجانس سقوط از پله مارپیچ آغاز می گردد

این عقل جزیی با عشق کمک می کنند تا تعادل برقرار شود و راهی برای نفوذ نفس فراهم نشود.

عدم تطابق عقل و عشق موجب اقتدار نفس می گردد. همانند سالکینی که پس از مدتی سلوک به غلط ادعای وصول به مقصد و یافتن مقام قرب الهی و مسند ارشادکرده اند ویا کسانی که در اثر استیلای نفس نا امید شده وآتش عشقشان به سردی گرویده و در سلوک متوقف میگردند

پس هر کجایی که فعالیت یا عملکردی غیر معمول و یا نا متعالی داشتیم قطعا تحت سیطره نفس است چون عشق ما قرار بوده به سمت مثبت برود و عقل هم که متعالی است . در اینجا باید متوجه بود و راه نفس را با عقل و مدد از پیر راه بلد بست .

وقتی که به فرمایش حضرت غوث الصادق  در نهایت عقل فانی میشود و یا به عبارتی لإمکان نامیده شده اشاره به فنای عقل جز در عقل کل است و رسیدن به درجه إنسان کامل

(لامکان صفت حق تعالی است)

و اینجا حرم امن است همان میشود که در عین عاقلی عاشق است یعنی صادق است و عشقش تهی از نفس و هدیه خداوند است و بر اثر این عشق و فنای عقلانی در جبر قرار گرفته وبه اذن وعشق پرورگار به مقام دستگیری نائل می گردد.

پیر از این دو ابزار (عشق و عقل )استفاده میکند و بنا به مقتضیات زمان ،استعداد و قابلیت سالک و از همه مهمتر به دل و عشق و عقل مبارک خودشان ،با این دو ابزار سالک را به سمت کمال واقعی هدایت میکنند

البته در باب استفاده از عقل و عشق میشود به کیفیت استفاده از ابزار رنده و اره توسط نجار اشاره کرد. عقل و عشق دو ابزاری در دست پیر هست که متناسب با سلیقه خود و نوع و جنس مخاطبش از آن بهره میگیرد .هرچند عموما ایشان دارای علاقه شدیدی به عشق به عنوان انگیزه آفرینش هستند.

البته تا این مرحله پیران طریقت علویه قادریه صادقیه بیشتر درویش را با عشق حرکت داده اند  و ارکان اصلی طریقت را عشق و محبت معرفی کرده اند ولی باز هم این به خواست و اراده پیر و ظرفیت سالک بستگی دارد

تعالی ذات و عقل معنی جز تناسخ و تقرب بیشتر به ذات حق تعالی ندارد و این همان درجه تقرب  و هدف غائی سلوک است. دعای خیر برای پیران طریقت این است خدایا درجات پیرم عالی است متعالی بگردان

توصیه ای از حضرت غوث الاعظم حاج سید علی اشرف صادقی

قسمتان می دهم به خدای یکتا وبی همتا ،بیایید انبیاء و اولیاء خدا را الگو قرار بدهید و درست حرکت کنید و آنچه را که برای دینتان و مذهبتان و جامعه و خانواده ضرر دارد انجام ندهید. الگو رسول الله است.

مفهوم (پیر غریب)

پیران طریقت و اولیالله در مقامات متفاوتی قرار می گیرند که مقام غوثیت یا قطبیت بطور کل و مقام غوث الأعظمی بطور خاص مقام ویژه ای است. یکی از مشخصات این مقام، به روز کردن عرفان می باشد. لذا با تغییرات زیادی همراه خواهد بود که جدید و ناشناخته می باشد. عدم شناخت این توسط عامه و کم باوری و شناخت ضعیف آن توسط خواص به نوع خاصی از غربت این صاحب مقام منجر می گردد. که البته نهایتاً در طول زمان حل خواهد شد. ولی در زمان ارشاد تقریباً کلیه سالکین نسبت به غوث سنخیت کامل نمی یابند لذا نوعی بیگانگی خاص ویا همان غربت ایجاد می گردد.


تفسیر یکی از ابیات نورانی حضرت غوث الصادق کبیر

(فارغ شده ام ز رنگ پرستی مردانه زقید آن برستم ) 


مطلبی که در این شعر زیبا قابل توجه است شکسته نفسی پیریست که در مقام غوثیه است ایشان آنچه را که می بایست سالک طَی کند و همت مردانه می خواهد از زبان خودشان می گویند مشابه بسیاری از اشعار دیگر خودشان و بسیاری از اشعار غوث اعظم قدس سره


وگر نه ولی مقام غوثیه از روز ازل از قید رنگ پرستی که همان دیدن ظاهر بدون اعراف به باطن و ذات آن ظاهر است آزاد و رهاست. ببینید چقدر این شعر به همان شعر حضرت غوث شباهت دارد:


شکر لله که نمردیم و رسیدیم به دوست


آفرین باد بر این همت مردانه ما


هر دو دقیقا از یک جایگاه گفته شده کوچکترین تفاوتی با هم ندارند و هر دو از زبان مرید گفته شده و همتی را که در آینده از مریدانشان متجلی می گردند ستوده اند البته همتی که ناشی از تعالیم متعالی آنهاست پس در واقع ذات خویش و حق تعالی را ستوده اند