از خالق این هر دو جهان ننگ ندارد
آنکس که بگوید شهِ ما هَنگ ندارد
اولاد علی سینه فراخ اند، مریدا
آن بحرِ فنا تابِ دل تنگ ندارد
درمانده و گمراه شود مرغک بی دل
چون غافله اش هدهد و سیرنگ ندارد
"از جام وجودش دل تو آب ننوشید!،"
"در پای مزارش حِلِه و چنگ ندارد !!"
وقتی به هوای دل خود عهد شکستی
دف هم بنوازی دگر آهنگ ندارد!
از پای دلت بند گسیل و همه او باش !
این قافله حاجت به خرِ لَنگ ندارد !
در بازی عشاق بلا، مرد بباید
جَستی بزن این قاعده ,جیم فَنگ ,ندارد !
آندم که دلت جلوه ی الله بگیرد
ذاتت همه نور است و دگر رنگ ندارد
گر سمتِ مِنا در دل تو پیر نباشد
در رَمیِ جَمَر ، دامن تو سنگ ندارد !
درویش بکن جهد و تضرع به بَر پیر
در خانقَهش جای خُل و مَنگ ندارد !
«شیدای» غم پیر غریبم، وَ دریغا
کان دِیر مغان مرغ شباهنگ ندارد !
با تشکر از شیدا بابت ارسال این شعر نغز